سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ستارگان دوکوهه

اینجا دفتریست از خاطرات بی قراریم. یک پلاک و یک سربند دارم. حسرت بی سنگریست دفتر دلداده گیم

ماه تابش خورشید بر سنگریزه...

خدای من خدای مهربانم

 اکنون که در این ماه ( ماه تابش خورشید بر سنگریزه ) این عبد گنهکار خود را به مهمانی دعوت کرده ای

حال که بهترین شبها را در این ماه قرار دادی و بهترین فرصت را برای توبه به بندگان گنهکارت داده ای

امیدوارم که بر جسم و جانم حاکم شوم و بتوانم از هوای نفس دوری کنم و بندگیت نمایم .

خدایا

خدای خوب و مهربانم

تو خود فرمودی که در این ماه درهای بهشت را باز میکنی و درهای جهنم را می بندی

خدای من

تو خود فرمودی که در این ماه نفسهایم تسبیح خوابم عبادت و اعمالم مقبول درگاهت قرار میگیرد .

حال که با تمام وجود گناه میکنم و تو نعمتهایت را دریغ نمیکنی

شرمسارم و عاجزانه تقاضا میکنم که مرگ مرا در ماه مهمانی خودت و شهادت در راه خودت قرار دهی 

خدایا نگذار که در آخرت در نزد پیشوایان خود شرمسار باشم

نگذار وقتی پرسیدند با چه نوع مرگی به این دنیا آمدی شرمنده و سرافکنده باشم .

خدایا هر چند لیاقت را در خود نمیبینم اما به کرم تو امیدوارم .

امیدوار